دعا نوعی ارتباط است، راهی برای گفتگو با خدا یا مقدسین. نماز می تواند

دعا نوعی ارتباط است، راهی برای گفتگو با خدا یا مقدسین. نماز می تواند رسمی یا غیر رسمی باشد. دعای رسمی یکی از عناصر مهم عبادت مسیحی است، نماز خود مترادف با عبادت یا پرستش نیست.
اما آیا واقعا اینطور است؟ قبل از پرداختن به بعد دینی، اگر ساحت عملی و اهمیت کلام را ارزیابی کنیم، کاربرد وسیع و ضرورت آن از اعماق قلب احساس می شود. معنای تحت اللفظی کلمه «دعا» درخواست کردن، افراط کردن است. برای همه ما روشن است که در زبان بنگالی معانی مشابه بیشتری دارد. و از نظر عملی طبعاً به این معناست که شخصی اعم از مافوق یا مافوق خود چیزی از مافوق خود طلب کند. نوع هوی و هوس را می توان بر اساس آنچه که از طرف هوی و هوس شلاق زده می شود، برای چه چیزی یا چیزی با ارزش است فهمید. نوع و نحوه ارائه آبدار یا نماز بسته به موضوع آبدار یا ارزش و جایگاه و اهمیت جایگاه آبدار متفاوت است. برای مثال، هوی و هوس یکی از اعضای خانواده و هوی و هوس یک فرد درمانده که به دنبال کمک است، هرگز برای یک فرد یکسان نیست.
و اگر گدا مجرم است و التماس می کند یا برای بخشش دعا می کند، ارائه کاملاً متفاوت است. ممکن است خود مجرم میزان جرم را درک کرده و آن را احساس کند. از این رو با توجه به میزان جرم، با به کارگیری تمامی راهکارهایی که در اختیار دارد، سعی در گرفتن بخشش جرم دارد. با التماس، اعتراف به اشتباه، در آغوش گرفتن دست و پا، ضربه سر به پا و .... ما از انجام این کارها بدون هیچ تردیدی برای پر کردن خلاءهای دنیا یا بخشیدن اشتباهات دریغ نمی کنیم. اما ما کوچکترین اهمیتی را درک نمی کنیم که خودمان را تسلیم کسی کنیم که به لطف او زندگی مان، به رحمت بی پایان او زندگی می کنیم، به کسی که ما را آفریده است، به کسی که هر لحظه به ما قدرت راه رفتن داده می شود.
دلیلش این است که یا به او وابسته نیستیم یا نیازی به رحمت او نداریم. من هم با او رابطه ای ندارم. به همین دلیل است که خودم را در برابر او کوچک نمی‌دانم. نیازی به درخواست چیزی از او ندارم. اگر درک من در این مرحله باشد، هیچ ضرب المثلی در دنیا قدرت توضیح دادن آن را برای من ندارد. اما حتی در این مورد، تجربه زندگی من می تواند به من مسیر درستی بدهد. زیرا سرچشمه اصلی غرور و تکبر من زندگی من است. من ذات خود را فراموش کرده ام، زیرا درگیر زندگی و لذت های زندگی هستم. من می توانم جسارت را برای انکار خالق زندگی نشان دهم. من تمام مواد و مصالح را برای نجات جانم به عنوان هدیه ای از طبیعت ناخلق به باد می دهم. بنابراین این احساس زندگی من را گیج می کند. من را به بیراهه می کشاند
اگر به زندگی‌ای که به آن افتخار می‌کنم، غرور و تکبرم فکر کنم، آیا آن زندگی تحت کنترل من است؟ آیا من اصلاً کنترلی بر این زندگی دارم؟ آیا زندگی واقعاً از قول من پیروی می کند؟ اگر ذهن من در پاسخ به این بگوید - بله، این شما هستید که راه می روید، برمی گردید، غذا می خورید. شما آزادانه هر طور که می خواهید لذت می برید، هیچکس جلوی شما را نمی گیرد. شاید من هم ندای ذهن را پذیرفتم و گفتم - برای همین. من بهترین زندگی ام هستم. اما وقتی سعی می کنم نفسم را برای یک ساعت، نیم ساعت یا 10 دقیقه یا 5 دقیقه حبس کنم تا کنترل زندگی ام را آزمایش کنم، تمام غرورم در غبار محو می شود. بعد از یک دقیقه یا بیشتر، متوجه شدم که قادر به کنترل آن نیستم. من توانایی حبس نفسم را ندارم. به لطف نفس زندگی سرگرمی من، آن نفس به حرف من نمی آید. به من گوش نده آنگاه تمام ورطه خطای من ناپدید خواهد
وقتی واقعیت واقعی در تضاد عواطف و وجدان روشن شد، حرکتی جز خمیدن سر به شکرانه خالق بزرگ وجود ندارد. سپس معنی و واقعیت کلمه "نماز" توسط من متفاوت ارزیابی شد. در این صورت نیازی به رسانه سوم برای توضیح چرایی، زمان و چگونگی دعا نیست. بلکه با درک نارسایی ها، ناتوانی ها و محدودیت های زندگی، هم عاطفه و هم وجدان مجبورند همه چیز را در زندگی به خالق یکتا بسپارند. او سعی می کند تمام شکایات، گلایه ها، درخواست ها و درخواست ها را به او برساند. و تنها در این صورت است که می توانم معنی و اهمیت واقعی کلمه "نماز" را درک کنم. سپس اهمیت و ضرورت نماز در تمام جنبه های زندگی به تصویر کشیده می شود و نقش فعالی در شکل دادن به زندگی من ایفا می کند.
از طرفی اگر درک من از ابتدا این باشد که من مخلوق ناچیز خدای بزرگ هستم، به لطف او وارد این دنیا شده ام، به لطف او زنده ام، هر لحظه محتاج رحمت او هستم. او زندگی و مرگ من را کنترل می کند. الحمدالله. مهم نیست در چنین شرایطی چه نصیحتی به من شود، تأثیر عمیقی بر قلب من خواهد گذاشت. قلب من اوامر و نواهی و نصایح قرآن و حدیث را بدون هیچ تردیدی می پذیرد. آن وقت تنها امید من به خدای بزرگ خواهد بود. او تنها جایی خواهد بود که همه امیدها، گلایه ها، گلایه ها و خواسته های من را مطرح می کند. آن وقت این احساس در من ایجاد می شود که هر چقدر هم که کار خوبی انجام دهم، هرگز بالاتر از اشتباه نیستم. خدا می تواند مرا به خاطر آن اشتباه مجازات کند. او می تواند گناهان من را ببخشد. پس دعا، دعا، مناجات، استغفار، بذر، هر چه ابتهال بگوید جزء لاینفک ایمان من خواهد بود. که فرض اصلی آن فقط یک خداست. من باید به او پاسخ دهم. او ارزیاب تمام اعمال من است. وقتی انسان می آموزد که خود را از روی خودشناسی و تجربه زندگی خود ارزیابی کند، نمی تواند صبر کند تا تعریف نماز، اهمیت و ضرورت نماز از نو به او گفته شود. برعکس، او مشتاق شد که تمام خواسته های خود را به آفریدگار بزرگ عرضه کند. هنگامی که سرشتیکول در سکون خاموش شب عمیق به خواب رفت، از خواب بیدار شد تا ناگفته های خود را به خالق بزرگ ارائه دهد. کلام قرآن کریم که خداوند متعال تعلیم داده است با آهی بیان می شود. احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با چشمانی اشکبار خوانده می شود. جایی که نیازی به میانجیگری نیست. پس وقتی هدف و هدف اصلی دعای انسان، پاسخگویی به خدای یگانه باشد،
نویسنده: رئیس گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه اسلامی کوشتیا
کلمه اصلی استدعا یک کلمه شناخته شده در زبان بنگالی است. وقتی این کلمه را می گویید انگار یک احساس مذهبی در اعماق قلب بدون آگاهی ذهن برانگیخته می شود. به نظر می رسد این کلمه رابطه نزدیکی از خلقت با خالق بزرگ برقرار می کند. در اصطلاح عربی، این کلمه می تواند به عنوان مترادف دعا، مناجات، استغفر، سوال، ابتهال و غیره باشد. از نظر اجتماعی، دیدگاه های متفاوتی در مورد محتوا، هدف یا کاربرد عملی این واژه ها وجود دارد. تصور اکثر مردم، دانستن، پذیرش و به کار بردن این موارد، فقط در مورد طبقه خاصی از جامعه، یعنی فقط حضور، عالم یا امام معزّن صدق می کند. به گفته آنها، افراد از هر قشری نیازی به یادگیری یا استفاده از آنها ندارند. تولد - مرگ - ازدواج یا هر ترتیب دینی دیگر فقط با برآورده شدن تقاضای اربابان برای مقدار کمی پول و غذا انجام می شود.
اولین کسی که این کلمه را دعا می کند در انگلیسی میانه یافت می شود که به معنای "جدی پرسیدن" است. این از واژه فرانسوی قدیمی preier گرفته شده است که از کلمه لاتین precari گرفته شده است که به معنای درخواست یا درخواست است. در واقع، اگرچه دعا اغلب به این شکل استفاده نمی شود، اما می تواند به سادگی بگوید "لطفا" مانند "داستانت را بارها و بارها دعا کن".
حرف زدن با خدا
اگرچه ما اغلب از خدا می خواهیم که از ما چیزی در مورد دعا، دعا بخواهد، آن را به درستی درک کنیم، با خدا یا با خدا صحبت کنیم، مگر اینکه او صدای ما را بشنود، نمی توانیم با شخص دیگری صحبت کنیم. حضور خدا یا راهبان و دعا، ما آن شناخت حضور خدا را تقویت می کنیم که ما را به او نزدیکتر می کند. به همین دلیل است که کلیسا توصیه می کند که به طور منظم دعا کنیم و دعا را به بخش مهمی از زندگی روزمره خود تبدیل کنیم.
صحبت با مقدسین
بسیاری از مردم (از جمله کاتولیک ها) صحبت از "دعا کردن با صالحان" را عجیب می دانند. اما اگر متوجه شدیم که هر دعایی واقعاً معنا دارد، باید اذعان کنیم که این فکر اشکالی ندارد. مشکل این است که بسیاری از مسیحیان دعا را با عبادت اشتباه می گیرند و به درستی می فهمند که عبادت فقط برای خداست، اما نه برای راهبان. اما عبادت مسیحی همیشه شامل دعا می شود، و در حالی که بسیاری از دعاها به عنوان نوعی عبادت نوشته می شوند، همه دعاها عبادت نیستند. در واقع یکی از پنج نوع نماز عبادت است.
چگونه باید نماز بخوانم؟
چگونگی دعا بستگی به هدف دعا دارد. ، پاراگراف های 2626 تا 2643، مثال ها و نکاتی را در مورد چگونگی دخالت هر نوع دعا در بحث پنج نوع دعا ارائه می دهد.
اکثر مردم شروع به دعا با دعاهای سنتی کلیسا، مانند دعاهای ده گانه ای که هر کودک کاتولیک باید بداند، یا استفاده از رنگ صورتی، آسان است. دعای سازنده به ما کمک می کند تا بر افکار خود تمرکز کنیم و راه دعا را به ما یادآوری می کند.
اما همانطور که زندگی دعای ما عمیق تر می شود، باید در گفتگوی شخصی با خدا از دعای مکتوب فراتر برویم. دعاهای مکتوب یا دعاهایی که به یاد می آوریم همیشه بخشی از زندگی دعای ما خواهند بود - بالاخره علامت صلیب، که کاتولیک ها اکثر دعاها را با آن شروع می کنند، باید یاد بگیرند که با زمان نماز صحبت کنند. توجه).
بیشتر در مورد نماز
می‌توانید در دعای 101 درباره دعا بیشتر بدانید: هر آنچه باید درباره دعا در کلیسای کاتولیک بدانید.
قانون ارتباط معنوی - دعای روزانه کاتولیک
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.